به آبِ روشنِ مي عارفي طهارت كرد عليالصّباح كه ميخانه را زيارت كرد
همين كهساغرِ زرّينِ خور نهان گرديد هلالِ عيد بـه دورِ قـدح اشارت كرد
خوشا نماز و نيازِ كسي كـه از سرِ درد به آبِ ديده و خونِ جگـر طهارت كرد
دلم زحلقه زلفش بهجان خريد آشوب چه سود ديد ندانم كـه اين تجارت كرد
امام خواجه كـه بودش سرِ نماز دراز به خونِ دخترِ رز خرقه را قصارت كرد
امامِ شهر كه سجاده مي كشيد بهدوش به خونِ دخترِ رز خرقه را قصارت كرد
اگـر امـامِ جمـاعت طلب كند امـروز
خبر دهيد كهحافظ به مي طهارت كرد
يكي از نعمتهاي بزرگ كه خداوند براي انسان ها قرار داده است احتياجشان به يكديگر است. هنگامي كه براي اولين بار با فردي برخورد ميكند يك احساس تنهايي و عدم امنيت به او دست ميدهد كه اگر با سادگي و صميميت برخورد كند اين احساس از ميان برداشته ميشود و ديگران به كمك او خواهند آمد. كسي كه قدرت كاري را ندارد بايد بركنار شود. تملق و چاپلوسي ديگران نبايد در قضاوت او اثر بگذارد. آنها را از اطراف خود دور كند با رشوه دادن نمي تواند دوست پيدا كند. بگذارد خود آنها قدم پيش گذارند. كسي كه متكي به خود است دوستان خوبي پيدا ميكند ولي افرادي كه به خود ايمان ندارند ديگران آنها را فريب خواهند داد.